این بازیکن پیشکسوت فوتبال ایران متولد شهر مشهد است که از تیم ابومسلم فوتبال حرفه ای خود را شروع کرد.
وی در گفتگو با سید مرتضی فاطمی در برنامه «اختیاریه» گفت: متاسفانه ما را از شهرستان فراری میدهند. مگر ما بدمان می آمد در مشهد بازی کنیم و برای شهرمان افتخارآفرینی کنیم. من کل فوتبالی که در مشهد بازی کردم 6 ماه بود و بعد به استقلال آمدم.
وی افزود: خدا رحمت کند آقای حجازی را که ما را برای تیم استقلال انتخاب کرد و این انتقال آن زمان جنجالی رخ داد و بهترین خرید و پول آن زمان نصیب ابومسلم شد.
نیکبخت درخصوص موفقیت جوانان مشهدی گفت: چون فضای شهر بسته و محدود است و فضایی است که جایی مانور ندارید و نمی توانید بزرگی کنید، اجازه عرض اندام به آدم های بزرگ را نمیدهند. خداداد عزیزی هم این گونه بود. فکر میکنم بعضی جاها پتانسیل را دارند اما آن قواعد این اجازه را نمیدهد.
این بازیکن پیشکسوت درباره ورودش به فوتبال حرفه ای بیان داشت: از زمانی که وارد فوتبال شدم اینقدر این شهرت و اسم درکردن لذت بخش بود که بسیاری از دیگر آرزوهایم را فراموش کردم. خانواده ام موافق فوتبالیست شدنم نبودند و پدر من تا زمان تیم ملی جوانان من اصلا نمی دانست من فوتبال بازی میکنم! مادر ساکم را یواشکی پایین پرت میکرد تا سر تمرین بروم. به جرات می گویم هنوزم که هنوز است پدر من تنها 2 بار فوتبال مرا دید. بخاطر خاطره ی بدی که از استادیوم دارد.
وی افزود: زمانی که من در ابومسلم بازی می کردم منصور پورحیدری مربی فجر سپاسی بود. در آن بازی من هتتریک کردم. با شیرینی خانه آمدم دیدم پدرم نیست گفتند کلانتری است. رفتم دیدم 3-4 نفر زخمی شده اند. گفتم چه شده، گفتند یک توپ را حین بازی خراب کردی تماشاگران به خانواده ات فحش دادند و پدرت هم عصبانی شد و... . برای همین پدرم همیشه می گوید از زمانی که علیرضا وارد فوتبال شد ما یک روز خوش ندیدیم.
این بازیکن ادامه داد: البته خانواده ام به من افتخار می کرد اما از این موفقیت و شهرتم لذت نمی برد. پدرم از فوتبال متنفر بود اما مادرم علاقمند بود. معتقدم اگر سخت گیری های پدرم نبود من یک بازیکن معمولی میشدم.
نیکبخت با اشاره به حواشی پیش آمده برای او در دوران جوانی بازیگری اش گفت: بعضی اوقات یک اشتباه بچه گانه باعث می شود آدم به حاشیه برود. اگر در آن سالهای جوانی خانواده در کنارم بود شاید آن اتفاقات نمی افتاد. بزرگترین اشتباه من این بود که به خیلی ها اعتماد کردم. در سال های 79-80 دوستانی به پستم خوردند که زیاد اهل زندگی نبودند؛ اهل عشق و حال بودند. بزرگترین اشتباه من نپذیرفتن پیشنهاد باشگاه مونشن گلادباخ در آن برهه بود. رفتم تست دادم، قبول هم شدم، اما در آستانه ثبت قرارداد گفتم نمی توانم زندگی کنم و باید برگردم. غربت مسئله سختی در 18 سالگی برایم بود. نه زبان بلد بودم نه فکر حرفه ای داشتیم. در ادامه هم نرفتنم به اتلتیکو مادرید بود.
وی ادامه داد: عشق و حال کردن بد نیست، اما هرچیزی به موقع و به اندازه اش درست است. من می توانستم بزرگترین بازیکنی شوم که در تاریخ فوتبال ایران بود. اما پشیمانی سودی ندارد و من سعی می کنم از این جای زندگیم را درست کنم. یکبار سر تمرین استقلال رفتم و خطاب به یکی از بازیکنان جوانش همین حرف ها را زدم. اگر پختگی الان را آن زمان داشتم دست به آن حواشی نمیزدم.
وی درخصوص فیلم جنجالی آن سالها که موجب محرومیتش شد، اشاره کرد: همیشه بین ستاره ها یکی ستاره سوز می شود. کی بهتر از نیکخت که نخواهد بزرگ تر از این شود. قرار بوده من حذف شوم چون متمایزتر از بقیه بودم و توی چشم بودم. برای اینکه مدل لباس پوشیدن و زندگی من با دیگران فرق می کرد. من وقتی به استقلال آمدم بهترین ماشین را داشتم. روزنامه باز میکردی محال بود مطلبی از من نباشد. اینها یک بازیکن جوان 20 ساله را اشباح میکند. به هر آرزویی که در بچگی داشتم رسیده بودم. شما خودتان را جای من بگذارید.
نیکبخت ادامه داد: من یک روز همین حرف را به کمیته انضباطی همان سالها زدم. گفتم شما چه به من دادید که امروز میخواهید؟ گفتم اسمش را می خواهید آرزو بگذارید یا نفرین، دعا می کنم یک روز جای من زندگی کنید ببینیم جنبه اش را دارید؟ اگر داشتید بعد بگویید آقای نیکبخت واحدی من جنبه اش را داشتیم. شما نمی توانید در جایگاه من باشید و ببینید چه اتفاقاتی برایتان می افتد. یک بازیکن جوان را محروم کردید بدون اینکه به این مسائل فکر کنید. من از این محرومیت آسیب جدی دیدم.
او خاطرنشان کرد: زمانی که ما فوتبال بازی میکردیم و به قول خیلی ها میگفتیم باشگاه فرهنگی- ورزشی کدام باشگاه مان راه وچاه را به بازیکن مان یاد می داد؟ در این که من اشتباه کردم شکی نیست، اصلا! من دنبال مقصر نمی گردم. بخاطر اینکه کسی که اشتباه کرده باید تاوانش را پس بدهد که دادم. اما دیگران چه کردند؟
این بازیکن سابق استقلال درخصوص جدایی اش از این تیم و علت آن گفت: ما خانوادگی استقلالی بودیم و علقه رنگی مان آبی بود. من زمانی که به استقلال می آمدم 17 سالم بود و حق امضا نداشتم. دایی من که جز استقلالی های تیر بود آمد و قرارداد 5 ساله بست. البته من احترام خیلی خاصی برای پرسپولیس قائلم و شاید بهترین بازی هایم را برای پرسپولیس انجام دادم.
وی ادامه داد: به هر صورت افرادی موجب این جدایی شدند و در آن مقطع ما به غیر استقلال- پرسپولیس تیم بزرگ دیگری مثل امروز نداشتیم. قطب تیم ها این دو بودند و من بدون تماشاچی نمی توانستم جایی بازی کنم. روزی هم که قرارداد با پرسپولیس بستم یک ماه تهران نبودم. من با تماشاچی بزرگ شدم و استقلالی ها روی من لقب واحدی مالدینی گذاشته بودم. هزار بار گفتم من مجبور بودم و البته نمی توانستم کم بگذارم چون یاد گرفتم نون حلال خانه ببرم. من سال اولی که به پرسپولیس رفتم انقدر فحش خوردم. یکبار خودتان را بگذارید جای بازیکنی که یکهو 60 هزار نفر به شما فحش می دهند چه حالی می شوید!