به گزارش «دی اسپورت»؛ از یک هفته قبل، تمرین پسر بودن کردند، ریش و کلاهگیس گذاشتند و حتی راهرفتن و حرکات پسرانه را تمرین کردند و در نهایت هم توانستند به آرزویشان که ورود به استادیوم فوتبال بود برسند. «شبنم»، «زینب» و حالا «زهرا»؛ از اهواز، گیلان و تهران؛ دخترانی که به ورزشگاه آمدند که بازی تیم محبوبشان را از نزدیک ببینند، تا سکوهای سردِ «آزادیِ»همیشه مردانه، اینبار دخترانی را هم به خود ببیند. این دختران روی استادیومها این مهر را ثبت کردند که میشود دختر بود و به استادیوم رفت، در عین حال منقلب هم نشد؛ البته عجالتا با پوشیدن لباس پسرانه!
این آخری، هنرمندانه خودش را آرایش کرد و به ورزشگاه رفت. ریش مصنوعی بلندی روی صورتش گذاشت، روی ابروها و پیشانیاش را رنگ کرد و تمامی نشانههای یک صورت زنانه را از بین برد. نامش «زهرا خوشنواز» است؛ ۲۵ ساله، اهل لاهیجان، اما ساکن تهران. وجه تمایزش با تمام دخترانی که پیش از او با سیمای مردانه وارد ورزشگاههای ایران شدهاند، در گرایشهای هنری و ادبی اوست. در صفحه اینستاگرام شخصیاش، خود را نوازنده سهتار معرفی کرده است، اما دستی در ادب و نوشتار هم دارد. گرایشهای شدید ادبی و هنریاش و البته پیدا نشدن حتی یک تصویر از او در صفحه اینستاگرامش که نشان دهد پیشاز این علاقهای به فوتبال و ورزشگاه داشته، حضور او در ورزشگاه را عجیبتر و حیرتانگیزتر میکند. از همین رو با زهرا خوشنواز، همکلام شدیم تا دلایل و اهداف او را برای این حرکت جویا شویم. فکر میکند این کار او میتواند سرآغاز حرکتی باشد برای برداشتن ممنوعیت ورود زنان به استادیومها...
خانم، حسابی شهر را بههم ریختی؟
(میخندد) من کاری نکردم که...
بالاخره این کاری که کردی دل و جرئت میخواست.
خب من دل و جرئت زیاد دارم.
حالا چه شد که تصمیم گرفتی به استادیوم بروی؟
من از بچگی آرزوی دیدن بازی استقلال و پرسپولیس را داشتم و خیلی علاقه دارم که شهرآورد را از نزدیک ببینم تا اینکه بازی با تراکتور شد و مهم بود. همه بازیکنها هم از هواداران دعوت کردند به استادیوم بروند و حمایتشان کنند، من هم احساس وظیفه کردم و گفتم باید هر طور شده بروم و بازی را ببینم. خیلیها گفتند نرو، این بازی خطری است، اما من گفتم اتفاقا چون این بازی شلوغ است و هیچکس فکر نمیکند یک زن به استادیوم برود من باید بروم.
این خیلیها چه کسانی بودند؟ خانوادهات هم در جریان بود؟
نه، خانوادهام در جریان نبودند، اما بعضی از دوستانم متوجه شدند و میگفتند نرو، این کار خطرناک است.
وقتی به آنها گفتی میخواهی به استادیوم بروی تعجب نکردند؟
نه، تعجب نکردند چون میدانستند من دیوانه پرسپولیس هستم.
میگویی دیوانه پرسپولیس هستی، اما من وقتی اینستاگرامت را نگاه میکردم یک عکس از پرسپولیس نداشتی...
چرا اتفاقا دارم؛ من سر خاک مهرداد اولادی رفتم، سر مزار هادی نوروزی رفتم و آن عکسهایم در اینستاگرام هست.
حالا سرخاک را کاری ندارم، من نشانهای از هواداری تیمی از تو ندیدم. وقتی کسی میگوید دیوانه پرسپولیس هستم، پیجش هم پر از عکسهای این تیم و بازیکنانش است، اما در پیج تو هیچ خبری از هواداری دو آتیشه نیست!
نه، خب طرفداریام را در بوق و کرنا نکردم و من در عمل هواداریام را ثابت میکنم و الکی عکس نمیگذارم.
حالا ریشها را چطور پیدا کردی؟
ریشها را از کوچه مروی که بورس لوازم آرایش فروشی است خریدم و خودم آنها را گذاشتم.
وقتی میخریدی نپرسیدند که برای چه میخواهی؟
چرا اتفاقا فروشنده پرسید و من هم گفتم میخواهم بروم استادیوم، کلی خندیدند و گفتند عمرا بتوانی بروی؛ حتما ماموران میفهمند و البته همینطور هم شد.
جدی؟ ماموران متوجه شدند که دختر هستی؟
بله، جلوی در استادیوم متوجه شدند و یکی از سربازها تا من را دید فهمید و به یکی دیگر گفت به این دست نزن، زن است. همان موقع هوادارهایی که پشت سر من بودند شروع کردند به داد و فریاد و هلدادن که بازی شروع شد بروید و من هم توی شلوغیها فرار کردم و رفتم داخل استادیوم.
پس شانس آوردی؟
بله، کلا خیلی شانس آوردم. ابر و باد و مه و خورشید و فلک همه دست به دست هم دادند تا من بروم داخل استادیوم.
از روی صدایت هم کسی متوجه نشد که دختری؟
پشت سریام میزد به شانهام و میگفت داداش فندک داری؟ لیدر هی به من میگفت داداش چرا شعار نمیدی؟ داداش شعار بده ولی من بهخاطر صدایم نمیتوانستم شعار دهم.
استرس نداشتی؟
استرس که برایت نگویم؛ پاها و قلبم مثل زلزله هشت ریشتری میلرزید ولی عشق پرسپولیس بر همهچیز غلبه کرد. ما اول قرار بود طرفدار پرسپولیس باشیم، اما تا به خودمان آمدیم دیدیم یه پرسپولیس است و تمام دنیایمان (میخندد).
حالا کدام بازیکن پرسپولیس را دوست داری؟
من عاشق مهرداد اولادی بودم و وقتی زنده بود همه بازیهایش را نگاه میکردم. الان هم به عشق این رفتم استادیوم که در دقیقه 33 مهرداد را تشویق کنم، اما متأسفانه هیچکس یادش نبود و از برخورد هواداران با اولادی خیلی ناراحتم.
خودت هم شمالی هستی؟
بله، از کجا فهمیدید؟
من از آهنگی که روی گوشیات گذاشتی متوجه شدم.
(میخندد) ما اهل لاهیجان هستیم.
حالا واکنشها چطور بود؟ خانوادهات وقتی فهمیدند چکار کردند؟
همه حمایتم کردند، خانوادهام هم همینطور. با اینکه در خانواده ما فقط من فوتبالی هستم، اما بقیه سرزنشم نکردند و گفتند ایول چه کاری کردی. مردم هم که در اینستاگرام کلی حمایت کردند و پیامهای خوبی برایم گذاشتند. سلبریتیها هم خیلی حمایتم کردند، کسانی مثل تهمینه میلانی یا مجتبی محرمی...
در کل چطور تجربهای بود؟ منقلب نشدی؟
بینظیر بود، خیلی کیف کردم، فکر نمیکردم یک درصد هم تا این اندازه به من خوش بگذرد. اصلا هم منقلب نشدم اتفاقا احساس امنیت داشتم حتی خودم رفتم به مردی که با فرزندش آمده بود اعتماد کردم و گفتم که من دختر هستم و کمکم کنید، او هم خیلی خوشش آمد و گفت آفرین چه کار شجاعانهای کردهای و من کنار آنها روی سکو نشستم.
میگویند جو برای خانمها در استادیومها مناسب نیست، تو که حالا آن را تجربه کردی به نظرت شرایط مناسب نیست؟
جو استادیومها بد است بهخاطر اینکه خانمها داخل آن نیستند. مطمئنا وقتی خانمها حضور داشته باشند آقایان بیشتر مراعات میکنند. واقعا این را میگویم هر کسی که متوجه شد من زن هستم خیلی مراعات کرد و مراقب بود که من در امنیت و آرامش باشم.
حالا هدفت از این کار چه بود؟
بدونشک همه دخترانی که چنین ریسکی میکنند هدف دارند و آن هم رسیدن به حق طبیعیمان است. حتما انتهای این مسیر، برد از آن ماست. خوشحالم و میدانم که در آینده به دخترانی امثال ما افتخار خواهند کرد که برای رسیدن به حقشان تلاش و مبارزه کردند.
قبل از تو هم یکی، دو نفر دیگر این کار را کردند، حضور آنها در استادیوم چقدر در تصمیمی که گرفتی تأثیرگذار بود؟
شبنم خیلی تأثیر داشت. وقتی عکسهای او را در اهواز دیدم گفتم وقتی این توانسته چرا من نتوانم بروم؟ گریم شبنم زیاد خوب نبود و قیافهاش مشخص بود دختر است. گریم من خیلی طبیعیتر بود؛ البته میخواهم دفعه بعد خیلی متفاوتتر به استادیوم بروم. منتظر گریم بعدیام باشید، انگشت به دهان خواهید ماند ولی امیدوارم دیگر نیازی به این کارها نداشته باشیم و مثل آقایان با خیال راحت برویم و تیم محبوب خود را تشویق کنیم.
پس دوباره قصد داری این کار را انجام دهی؟
آره، دوست دارم شهرآورد را از نزدیک ببینم و به احتمال خیلی قوی برای این بازی خواهم رفت. انشاءالله که این قفل باز شود و همه کنار هم به استادیوم برویم و نیازی نباشد یواشکی و اینگونه راهی آنجا شویم. اگر این اتفاق بیفتد همه چه کیفی خواهیم کرد. (میخندد)