به گزارش"دی اسپورت"،تنها چند ساعت بعد از حذف تیم ملی از جام ملت های آسیا و در حالی که هواداران ایرانی هنوز در شوک شکست سنگین مقابل ژاپن بودند، توئیت مازیار ناظمی شگفتی جدیدی را رقم زد:" باشکوه تر طلوع می کنیم! بزرگان مربیگری فوتبال جهان در صف مذاکره برای فوتبال ایران؛ زیدان، کلینزمن، مورینیو."
در اینکه این گزینه ها حتی پای مذاکره با فدراسیون فوتبال/ وزارت ورزش هم
نخواهند نشست، تردیدی نیست اما با توجه به اینکه این توئیت می تواند نشان
دهنده بخشی از ذهنیت تصمیم گیران در مورد آینده نیمکت تیم ملی باشد، نمی
توان به راحتی از کنار آن گذشت.
پروسه انتخاب جانشین مربی برای هیچ تیمی کار ساده ای نیست، به ویژه اگر
قرار باشد مربی جدید جانشین کسی شود که برای مدتی طولانی آن نیمکت را در
اختیار داشته، از محبوبیت ویژه ای بین بازیکنان برخوردار بوده و حتی حالا و
بعد از شکست اخیر هم بین گروهی از طرفداران مقبولیت بالایی دارد.
در چنین شرایطی، برای پیدا کردن جانشین برای کی روش، دو ویژگی در مربی جدید از بیشترین اهمیت برخوردار است؛ فلسفه بازی و کاریزما.
تیم ملی با هدایت کی روش سال ها براساس دفاع- ضدحمله بازی کرده و هرچند در
جام ملت ها تلاش کرد تا شکل جدیدی از بازی را به نمایش بگذارد اما دوران
حضور او 8 ساله او بی تردید با استحکام دفاعی و پیروزی های اقتصادی در
یادها خواهد ماند؛ شیوه بازی ای که حتی برای خود او هم تغییر دادن آن چندان
راحت نبود.
بسیاری از بازیکنان فعلی تیم ملی در زمان کی روش اولین بازی های ملی شان را
انجام دادند و تقریبا با شیوه بازی او تطبیق پیدا کرده اند و اگر قرار
باشد مربی جدید با شیوه و استراتژی ای کاملا متفاوت روی نیمکت تیم ملی
بنشیند، شاید در کوتاه مدت دچار مشکل شود.
اما شاید حتی مهم تر از مسئله فنی، کاراکتر مربی جدید است که باید مورد
توجه قرار بگیرد. کی روش علی رغم همه درگیری هایی که با اهالی فوتبال داشت،
درون تیمش به عنوان یک رهبر واقعی پذیرفته شده بود؛ کسی که تک تک تصمیماتش
بدون کوچکترین تردیدی مورد اطاعات قرار می گرفت و البته محبتی که نثار
بازیکنان می کرد، آنها را به سربازانی جان بر کف تبدیل کرده بود که حاضر به
هر فداکاری ای برای او هستند.
اگر مربی جدید نتواند در کوتاه ترین زمان، رابطه مشابهی با بازیکنان ایجاد
کند، کار دشواری برای موفقیت خواهد داشت. شاید از این نظر بتوان پیدا کردن
جانشین برای کی روش را با چالش باشگاه هایی مثل چلسی (در دوره اول) و اینتر
بعد از جدایی ژوزه مورینیو مقایسه کرد؛ زمانی که هنوز آقای خاص برای
بازیکنانش در کنفرانس های مطبوعاتی خط و نشان نمی کشید.
تصویر معروف اشک ریختن مارکو ماتراتزی در آغوش مورینیو بعد از آخرین حضور
سرمربی پرتغالی روی نیمکت اینتر نشانه محبوبیت او در بازیکنان نرآتزوری
بود؛ چیزی که خیلی زود به کار را برای رافا بنیتس اسپانیایی دشوار کرد.
بنیتس علی رغم کارنامه قابل قبول، هیچ گاه مربی کاریزماتیکی نبود و حضور او
روی نیمکت اینتر بعد از مورینیو و بعدا در رئال به جای کارلو آنچلوتی (یک
مربی دیگر که رابطه پدرانه ای با بازیکنانش ایجاد می کند) ناکامی هایی تمام
عیار بود.
بنابراین شاید بد نباشد که دوستان تصمیم گیر، تنها به فکر "استخدام یک مربی
بزرگ" نباشند و کمی به ویژگی های مختلف او هم فکر کنند؛ چه اینکه اسم بزرگ
به تنها برای رقم زدن روزهای باشکوه تر کافی نیست.
بهنام جعفرزاده